به طرز عجیبی احساس در آستانه بودن دارم!
حالا اینکه در آستانه چه چیزی؟نمیدانم.فقط همین قدر میدانم که این آستانه خیلی ناجور است.احساس می کنم شبیه آدم هایی شدم که گاهی مورد تمسخر قرار میگیرند.واین مسئله به شدت روی روانم تاثیر خودش را می گذارد.نابودم میکند یه طورایی:/
احساس می کنم که این آستانه،اصلن آستانه خوبی نیست.هنوز هیچی نشده و تقی به توقی نخورده پشت سرم حرف هایی هست که تا حدودی اذیتم می کند.
تا به حال از این آستانه ها زیاد گذشته ام و به جز یک مورد بسیار خفیف بقیه اش به خوبی و خوشی گذشته است!
همیشه از آدم های حسود و مغرور متنفر بوده ام!اما به شکلی عجیبی بدون اینکه حتی کسی کمتر اشاره ای بکند احساس می کنم دارم به این آستانه حسادت نزدیک می شوم.و حتی برعکسش،دیگران هم به من!
کلا که نمیدانم چم است.گرفتی؟ منظورم همان چه ام هست.خلاصه که هر چه هست نمیدانم چم است و اصلن حس خوبی نیست.
فعلا!